خ مطهری ، رستوران سنتی دف خوانده های روزهای ما قبل ِ تاریخ ِ ایران جمع دوستانه پــُر از آدم های غریبه شب تولد یه دوست خوش گذشت :) ساعت 12.30 شبه ، تازه رسیدم خونه . در واقع جمع دوستانه ی ما رو به زود از رستوران انداختن بیرون :)) 3تا خواننده و 5 تا نوازنده و ... همه از همنوایی ها و کف و سوت و دنس های زیر میزی ِ اکیپ ما به وجد اومده بودن ، الی سورپراز از جشن تولدی که آقای همسر براش تدارک دیده بود ، اگه بدونین چه بساطی بود که تو این 2 هفته که در حال تدارکات بودیم خود ِ الی بویی نبره :دی آخر هم خوووب سورپرایز شد :) تو راه برگشت ، نادیا:چرا اینقد دپرسی؟ بهم بگو چی شده؟ من (متعجب): کــــی من!! پَ کی بود تو جشن عین نهنگ داشت میخندید هی. - دیگه اگه من نشناسمت کی میخواد بشناستت دختر.خنده هات زورکی بود. + فقط تو چشاش بــِرّ و بــِر نیگا کردم و آرومتر ازهمیشه گفتم خوبم :) پ ن::
اینم آدرس که برخی دوستان خواسته بودن: http://fidilio.com/restaurants/daf
- .
| |
.......................................................................................................................................








