.:.ساعت 25.:.

بازم هم تولدم بود و تو هم كنارم بودي؛

هر سال مي آيي و مرا درك ميكني؛

هميشه يادت با من هست...نه ...شايد هميشه تو بامني... حتي اگر نباشي

چه خوب است كه روز تولدمان يكي است...

 

تو را دوست دارم ؛ تو را كه هي ميخندي و مرا تا به آسمان ميبري؛

تو را ميگويم اي من ِ 5 ساله ي من

:

و تو را هم نوازش كردم وقتي نوشتي كه دوست داشتن بهتر از عاشق بودن است ؛

تو را ميگويم اي من ِ 7 ساله ي  من

:

 و تو را كه هنوز مرا وادار ميكني بر تاب و الاكلنگ سوار شوم  و فرياد بزنم، بدوم و بي مهابا بخندم؛
تو را ميگويم اي من ِ 10 ساله ي  من

:

و تو را كه هنوز مي آيي سراغم و با هم روي جدول هاي كنار خيابان به ياد روزهاي سرگردانيمان قدم ميزنيم؛

تو را ميگويم اي من ِ 18 ساله ي  من

:

و هميشه دوستت داشتم كه پر غرور، با من بودي؛

تو را ميگويم اي من ِ 20 ساله ي من

:

و تو را اي من ِ 25 ساله ي من مي ستايمت ؛

گرچه سخت بود ، بودنت با مني چون من

ولي هر چه بود خـوب، نه؛ بيشتر از خوب؛ با هم ساختيم و كنار هم يك سالي زندگي كرديم

:

چه خوب است كه هر سال همه با هم جمع مي شويم و جشن تولدمان را با عضو جديدمان جشن ميگيريم...

 

 و امسال هم گذشت

با تمام خاطرات عجيبش

چه روزگاراني سپري كردي ، اي من ِ 25 ساله!!

چه چيزها ديدي و شنيدي و نشنيده گرفتي ...

چه كساني را ديدي و نديده گرفتي ...

و چه زيبا بود ديده شدنت ...

 

اي كاش عضو جديدمان هم شاد باشد..نه..شاد بماند...

 

دلم ميخواهد امسال هم، همه با همه باشيم هر 25 تايمان...

 

حتي همان من ِ يكساله، دوساله، ...، نه ساله، ...، دوازده ساله،...، هجده ساله، ...، بيست و چند ساله ...

:

يعني مي شود روزي بنويسم كه اي همه ي من هاي من بياييد كه ديگر بايد 40 يا 50 سالگيمان را جشن بگيريم

چه خوب است كه هرگز تولدم تنها نيستم و همه تان هستيد...

همه ي شما را دوست دارم بيشتر از هر كسي كه هست ... هر كه برود ميدانم شما هستيد..بي هيچ مــنـــّــتـــي...و اين است دليل عشقم به شما!!!

چه حس غريبي است...يك چهارم قرن زندگي كردن...ذهنم خالي از هر حادثه اي است...

 شمع امسال را همه با هم فوت ميكنيم ... بي هيچ مزاحمي ... راحت باشيد ... مجلسم بي ريا است ... ميبينيد ؛ هيچكس نيست ... ...هيچكس

=--=-=-=-=-=--=-=-=-=-=--=-=-=-=-=--=-=-=-=-=--=-=-=-=-

پينوشت: نميدونم چرا خوابم نمي بره... چون شايد امسال نه بابا كنارم هست نه مامان ...
جالب شده تولد امسالم... براي هر دو تاشون يكهو يه مسافرت پيش اوومد به دو جاي متفاوت !خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar20.sub.ir!!نمي دونم اين مسافرت از پيش تعيين شده بوده يا نه ولي خب منم ديگه بايد به تنهايي هام بيشتر عادت كنم، چون احتمالا 2-3 سال ديگه حتما حتما بايد تنها يه جااااي خيلي دور تنهايي جشن تولد بگيرم!!(اي كاش كه بشه!)
پينوشت 2: گفتم زودتر آپ كنم اوومديم  و فردا وقت نشد!!!‌ اونوقت شما مياين و پشت در ميمونين و كادو هام رو دستتون باد ميكنه
پينوشت 3: احتمالا فردا به تعداد پينوشت ها اضافه ميشه !!!
پينوشت 4: اگه زود تر از من اومدين جشن، از خودتو پذيرايي كنين ، هم كيك هست ، هم قهوه ... همه رو تموم نكينااااااااااااا، بذارين منم بيام....ميوزيك رو هم آماده كنين كه من اومدم معطل نشم ...
شما هم بايد دست به كار بشين تا من خودمو برسونم
پينوشت 5: ميبينين با سال پيش اين موقع چه قدر فرق كردم، نه اشتباه نكنين .. مشكلاتم هنوز سر جاشونن حتي بيشتر هم شدن ولــــــي  گور باباي مشكلات تولـــــــــــــــدو عشقـــــــه
پینوشت ۶: تولدم مبارك ....
 
پينوشت۷: اين پست چقدر كودكانه تر شده هاااااا .... خب تفلدمه ديگه !!!فكر كنم اين ها رو من ِ ۴ تا ۸ ساله ام نوشته

:: چهارشنبه ۱۳۸۸/۰۳/۱۳
- .
| |
.......................................................................................................................................