.:.ساعت 25.:.

امشب؛

دلم میخواست جنگلی می بودم ، یک وحشی تمام عیار ، که وسط بیشه زار نشسته و سرش را بالا گرفته و دارد باران خـُرداد را شکر میکند ، نه مثل حالایم که پنجره ام حصار دارد و راه را بر هرچه پشه و جانور است گرفته؛ نه مثل حالا که دستم باران میخواهد و حصار توری امانم را بریده ...

پ ن::
+لیله الرغایب...دعایم کنید ، شدید این روزهایم نیاز دارد به دعای یک غریبه :)

++ به نیوتن بگویید : هر عملی را عکس العملی نیست! اگر بود..اینهمه عاشقانه های من..بی جواب نمی ماند ..{ناشناس}

:: جدید ترین قالب های وبلاگ با مـتدی جدید را با قـالبفـا  تجربه کنید :)

:: پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۳/۰۴
- .
| |
.......................................................................................................................................