.:.ساعت 25.:.


دنیا میدونی..تو قلبم میخوونی

دریای آتیشی..رویای بارونی

دستامو میگیری..دنیامو می بازم

دستاتو میگیرم..رویامو می سازم

== == == == == == هلن == ==

بدجوری دلم گرفته
نه دلتنگ کسی شدم
نه دلتنگ چیزی
نمیدون این دل دوباره چش شده
غصه ی کی.غصه ی چی توی نگاهش مونده که اینقدر داره بیتابی میکنه
کاش بجای اینکه لب هام حرف میزد..دلم حرف میزد

انگار این بار از دست خودش خسته است

من دیگه صدای دلم را نمی شنوم
گوشهای دلم گرفته
و لبهایش مدام میخواند
میخواند
میخواند
که میخواهد...
پینوشت:: این دومین پست امروزم بوده..فکر کنم دوباره دارم قاطی میکنم..ای کاش اصلا زبون دلم رو میفهمیدم.فکر کنم زبان مادری ام را فراموش کردم که زبان دلم را دیگر نمی فهمم یا شاید هم میفهمم و خودم را به نفهمیدن میزنم.خودم هم نمی دانم ...

:: یکشنبه ۱۳۸۸/۰۶/۰۱
- .
| |
.......................................................................................................................................