.:.ساعت 25.:.

من از دریا می ترسم

 از غرق شدن

از مردنی که خفه شدن دارد

شب بود , دریا نبود ولی دریاچه بود , تاریک بود و ساکت, من بوم و یک قوی سبز یا شاید هم آبی ... و تو

و ترسی که اشک می شد و اختیارش دست هیچ کسی نبود

شب بود , آب بود , تاریکی بود , تو بودی و من... و دیگر هیچ

شب بود و سایه ی ماه در آّب ,دست های تو اشک های صورتم را نگاه میکرد... و ترس یادم رفت 

زمان هی در می رفت و ما نگاهش نمی کردیم , ماه چقدر می تواند قشنگ باشد , وقتی تاریک ترین شب باشد و ... من باشم و یک تو ... روی آب ... و نقاشی دست هایت روی صورتم

پ ن::

+ Breaking Bad

++ Princessa.Avenue Ironia.Lyubvi.SatRip

 

:: یکشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
- .
| |
.......................................................................................................................................