.:.ساعت 25.:.

 
الان

غروب دلگیر وسط هفته است 

من؛

در اتوبوسی که شمال را گـز میکند به مرکز , میان ازدحام مردم ,تنها نشسته ام

و خاطراتمان دارد فیلم می شود برایم 

و زن دارد غصه هایش را زمزمه میکند و می شود آهنگش پس زمینه ی افکارم

و تو را یاد میکنم

تمام لحظه های بود و نبودت را

و ترانه ی حضورت را گریه میکنم

یادواره ی حس شیرین بودنت را با تمام کمی هایمان باید دوست داشت

اینجا ؛ همه دارند حرف میزنند , داد میزنند , گپ میزنند ...

و من میان ازدحام مردم , تنها نشسته ام

و خداحافظی خورشید را غصه میخورم

 
:: سه شنبه ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
- .
| |
.......................................................................................................................................