.:.ساعت 25.:.

ساعت 25 بود که

تمام بودنت را به رُخم کشیدی و

قلبم درد گرفت

شاید از نبودن خودم !



پ ن:: هنوز هم بالا نیامده این لامذهب کلام های دیشب. هنوز هم نه دلم نه مغزم یارای دوره ی حرفها را ندارد. شاید میترسم من اشتباه کرده باشم و تو رفته باشی . اما دیگر ملالی نیست . ساعت 25 بود و دل نباید می بود . نمیخواهم یک عمر وجدانم مرا محاکمه کند به گفتن حرفهای ساعت 25 دیشب .

کاش میشد گاهی همه چیز را shift+Del کرد . حتی خودم را .

:: سه شنبه ۱۳۸۹/۰۷/۲۰
- .
| |
.......................................................................................................................................